من گناه توام. مرا چنان دوست داری که پدری دخترش را، مردی معشوقش را. من مرز میان فرزند و یار توام. من نقطه تاریک سپیدی توام. من حلقه تاریک دور چشمانتم. من اولین خیالیام که هنگام بیداری به سرت میزند، من آخرین وسوسه شبهای توام. من وسوسه تو هنگام همخوابگیام. من سکوت تو در هنگام فکرم. من گناه توام؛ مرا پنهان میکنی از چشم عالم و آدم. مرا مخفی میکنی چنان که گویا ماه کاملم و تو گرگینهای که از تیزی دندانهایش میترسد.
+ نوشته شده در سه شنبه ششم آبان ۱۴۰۴
|